به نام خدا
آقاي مهدي طيب در سايت خود ذکر کرده اند:
نه مرادم و نه مرشد، نه مربّي و نه استاد به مثال طفل مانده به كلاس در دو سالم
....
و كنون به دومين سال، حديث و قصّه گويم ز براي همكلاســـــان، ز دروس پارسالم
واقعا نمي دانم که چرا عزيزان و سروران بنده متوجه مغلطه موجود در اين شعر نشده اند.
اگر قرار باشد در تمام کلاسهاي درس، شاگردهايي که (به قول اين شعر) در سال قبل رفوزه شده اند مشغول به ايراد سخن شوند آيا ديگر فرصتي براي معلمان مي ماند؟
به نظر شما اين همه روايت که راجع به تحصيل علم وجود دارد همه اش بيهوده است و هر کسي که برفرض آدم خوبي است، ميتواند معلم هم باشد و براي مردم کلاس تشکيل دهد؟
آيا تحصيلات علماي بزرگي چون آيت الله ميرزا جواد آقاي ملکي تبريزي ، آيت الله سيدعلي قاضي، آيت الله بروجردي، حضرت امام خميني، علامه طباطبايي (رضوان الله تعالي عليهم اجمعين) بيهوده بوده است ؟
آيا همنشيني با مرحوم جناب حاج اسماعيل دولابي (رحمه الله عليه) که تحصيلات زيادي در علوم الهي نداشته اند سبب ميشود که انسان معلم بشود؟
عزيزان من و سروران بزرگوار، صحبت بر سر اين ذکر و آن ذکر نيست، اگر در روز قيامت از شما سئوال کنند که به چه جهت مهدي طيب را معلم خود قرارداديد چه ميکنيد؟
مگر در روايت رسيده از امام زمان (عج الله تعالي فرجه) شرايط روات احاديث ذکر نشده است؟ آيا اولين شرط آن، فقاهت در امر دين نيست؟ شايد معني کلمه تفقه در امر دين را هم تفسير به رأي کرده ايد.
والسلام علي من اتبع الهدي